در باب صحبتهای همجنسگراستیز بهروز افخمی دربارهی صادق هدایت
استفادهی ابزاری بهروز افخمی از گرایش جنسی صادق هدایت در حمله به کارنامهی ادبی او – یعنی وامگیری او از یک بعد زندگی شخصی هدایت در نکوهش حوزهای که مربوط به کارش است – بیش از هر چیزی نشانهی عمق استیصال و نارضایتی آقای افخمی از عدم موفقیت شخصی خود در عرصه کارنامه هنری خویش است. او پیش از این هم در برابر اقبال جهانی به آثار اصغر فرهادی از این ترفند استفاده کرده و به جای نقد اثر هنری او اساس جایزهی فیلم کن را زیر سئوال برده و در گفتوگو با روزنامهی «وطن امروز» گفته بود که «کن، جشنواره دگرباش هاست».
افخمی در جریان برنامهای که از صداوسیما دربارهی هدایت پخش شد، با پوزخند گفت که روشنفکران و هواداران هدایت «تمایلات همجنسخواهانه یا همجنسگرایانه» او یا آن چیزی که در همان مصاحبه اسمش را گذاشت «جنبهی همجنسخواهی منفعل» هدایت را سانسور میکنند چرا که «این مسئلهای است که وقتی که آن را بدانیم دربارهی نویسندهای مثل صادق هدایت آن وقت ممکن است که نگاهمان به داستانهای [او] کلا تغییر کند و متوجه خیلی چیزها شویم که اگر این را ندانیم، معنایش را نمیفهمیم – مثلا اینکه چرا در داستانهای هدایت زنها یا نفرتانگیز هستند یا رقتانگیزند و یا به اصطلاح اثیری هستند یعنی موجودی خیالی، مثل موجودی که فقط تو خوابها وجود داشته باشد.»
صحبتهای آقای افخمی ملغمهای از اطلاعات درست و غلط بود – تاکتیکی ناجوانمردانه برای تخریب نویسندهای که آبروی ادبی ایران در دنیای رمان یا داستاننویسی به معنای امروزی آن است. آقای افخمی به درستی به همجنسگرایی هدایت اشاره کرده و اینکه بحث در این حوزه و تاثیر آن در شناخت بهتر زندگی و آثار ادبی او مورد غفلت جامعهای ایران قرار گرفته است. اما نیت آقای افخمی در آشکارسازی گرایش جنسی هدایت همانطور که در اظهاراتش مشخص است برای این نیست که به نقد ادبی آثار او کمک کند. قصد او لکهدار کردن نویسندهای است که شصت و هفت سال پس از مرگش جایگاه ادبیاش مستحکمتر از قبل است. مخاطب آقای افخمی بینندهی تلویزیونی است که به طور قطع به طور گسترده مغلوب صحبتهای او میشود.
او به خوبی میداند که در کشوری که همجنسگراستیزی فصل مشترک جامعهی دیندار و جامعه سکولار است، صحبتهای او مقبولیت کوتاهمدت زیادی را دربرخواهد داشت. آنچه چشمان آقای افخمی از دیدن آن عاجز است، نگاه جهانشمول و نگاه بالاتر از کشوری با مرزهای ایران است – اتفاقا همان نکتهای که امثال هدایت و فرهادی را در سطح جهانی موفق کرده و آقای افخمی را به انفعال و بیتحرکی در حوزه کاری خود واداشته است.
اصولا در شناخت درست یا نادرست بودن یک موضوع اقلیت سراغ اکثریت رفتن اشتباه است. آقای افخمی با تحریک کردن مخاطب عام تلویزیون در اصل دنبال این است که برای خودش یار جمع کند. این ترفند او ممکن است در کوتاهمدت جواب بدهد، در بلند مدت اما او را در شمار افرادی قرار خواهد داد که نامشان در تاریخ فراموش خواهد شد. خواه موضوع مسئلهی همجنسگرایی باشد، خواه حقوق مربوط به بهاییها، خواه حقوق مربوط به رسیدگی به امور جانبازان جنگ ایران و عراق نظرخواهی یا رفراندوم عمومی درباره تثبیت درستی یا نادرستی موضوع اقلیت اشتباه است. به همین خاطر است که در نهایت نگهبانان حقوق اقلیت در هر جامعهای اکثریت نیستند، هرچند با مرور زمان اکثریت هم ممکن است به التزام انسانی و حقوقی به رعایت حقوق اقلیت آگاه شوند. قوانین مترقی، تلاش قانونگذاران و کوشش نخبگان است که در وهلهی اول برای دفاع از حقوق اقلیت سپر جلو خواهند برد – اینها هستند که در نهایت به اکثریت کمک میکنند تا بر تعصب خود فایق آمده و رواداری خود را گسترش دهند. ایرلند – از دیندارترین کشورهای اروپایی – برای مثال برای پذیرش همجنسگرایی سراغ مدل خطرناک رفراندوم رفت. اما حتی در این کشور هم که همچنان موضوعی چون سقط جنین غیرقانونی است، ۶۲ درصد مردم در سال ۲۰۱۵ به ازدواج همجنسگرایان رای مثبت دادند. آقای افخمی شاید نمیداند که ایران در سطح جهانی در اقلیتی قرار داد که همچنان در آن همجنسگرایان با خطر اعدام روبرو هستند. کشورهای دیگری که دیدگاهشان دربارهی همجنسگرایی با ایران همسان است عبارتند از: افغانستان، سودان، نیجریه، عربستان سعودی، سومالی.
شگرد آقای افخمی در تحریک احساس اکثریت در نکوهش کار یک نویسنده ترفند جدیدی نیست. این روزها من هم شخصا مورد هجمهای از این جور حملات همجنسگراستیز بودم. منتقدین من – البته نه در داخل ایران بلکه این بار در خارج کشور – به جای نقد مقالاتی که اخیرا نوشتم، تلاش کردند تا با آشکار کردن همجنسگرابودن من نظر عمومی به مطالبم را مخدوش کنند. گروهی از منتقدینم در خارج از کشور – که اتفاقا از منتقدین جمهوری اسلامی هم هستند – با انتشار گسترده این موضوع که همجنسگرا هستم قصد داشتند تا نظر مسئولین یا افرادی که داخل کشور به حمایت از من اظهارنظر کردند را تحت تاثیر قرار بدهند. این موضوع البته ممکن است در کوتاهمدت جواب بدهد. در بلندمدت اما امثال آقای افخمی قطعا در سمت راستین تاریخ قرار نخواهند گرفت.
صحبتهای همجنسگراستیز آقای افخمی البته نشانگر سرآغاز بحث و جدل داخلی جامعهای ایران – از جمله پدران و مادران ما – درباره موضوع همجنسگرایی است. در دنیای امروز، در مواجهه با نسلهای امروزی که حاضر نیستند همجنسگرایی خویش را همچون هدایت یا مارسل پروست پنهان کنند، جامعهی اکثریت هم طبیعتا در موضع تدافعی قرار گرفته است. ترس اکثریت از این است که مغلوب اقلیت شوند، ترس اشتباهی که صرفا ناشی از ناآشنایی آنهاست در مواجهه با مسئلهای که در مورد آن شناخت کافی ندارند. اسمش را میشود گذاشت ترس از اقلیتی که با آن آشنایی نداریم. اگر واکنشها به صحبتهای آقای افخمی نمونهای از میزان عدم پذیرش عمومی جامعهی ایران نسبت به همجنسگرایی باشد، میشود تصور کرد که امثال هدایت در ایران و امثال مارسل پروست در فرانسه چرا در آن سالهای پیشین رغبتی به آشکار سازی گرایش جنسی خود نداشتند.
چندی پیش اتفاقا دربارهی همجنسگرا بودن هدایت با ابراهیم گلستان گفتوگویی کردم که برای انتشار آن مجالی پیدا نکردهام. امیدوارم اظهارنظر آقای افخمی باعث شود بحث دربارهی همجنسگرایی هدایت در نهایت شروع شود، خصوصا که آخرین معشوق همجنسگرای هدایت همچنان زنده است (از افشای هویت او معذورم، اما آن فرد گلستان نیست).
گلستان برایم تعریف کرد که آشنایی او با هدایت به سال ۱۳۲۱ بر میگردد. گلستان ۲۰ ساله، نسخهای از بوفکور را که خود هدایت بهطور دستنویس در هند درآورده بود، خوانده و مشتاق این است که نویسنده ۴۰ ساله را دیدار کند.
گلستان این طور برایم تعریف کرد: «وسط پاییز سال ۲۱ بود. از خیابان سیروس – خانهام – سوار اتوبوس میشدم یا گاهی پیاده میآمدم ورزش تا دروازه دولت. ایستگاه اتوبوس سوار میشدم به سمت دانشگاه. هدایت هم خانهاش همانجا بود. یک روز من زودتر عقب سوار شده بودم. شاگرد اتوبوس میآید پول کرایه را بگیرد. وقتی خواستم پول بدهم پول بیشتر دادم. گفتم برای آقای هدایت. من را نمیشناخت. وقتی آمدم پایین دیدم ایستاده تشکر بکند. گفتم من کتاب شما را خواندم خیلی خوشم آمده. گفتم خیلی دلم میخواست شما را ببینم. گفت غروبها کافه فردوس میرویم. از بغل کافه فردوس رد شده بودم اما داخلش نرفته بودم. رفتم آنجا. من که رفتم تو برای رفیقهای هدایت این فکر پیش آمد که هدایت یک پسر خوشگل بلند کرده. آمدیم سر یک میز دیگر کنار پنجره خیابان. اینطور [با هدایت] آشنا شدم.»
این خاطره گلستان از این جهت برایم جالب بود که نشان میداد در سال ۱۳۲۱ دوستان به ظاهر روشنفکر هدایت دربارهی گرایشات جنسی او خبر داشتند – البته در حدی که او را دست میانداختند.
نکتهی ناصواب آقای افخمی دربارهی «منفعل» بودن هدایت یا آنطور که احتمالا در صدا و سیما نمیتوانسته بگوید «مفعول» بودن او هم نشانگر دیدگاه مردسالارانهای ایشان است. مطرح کردن این بحث نشان میدهد که آقای افخمی علاوه بر همجنسگراستیزی از عقاید مرتجعانه مردسالاری هم رنج میبرد. در دنیای همجنسگرایی هیچ برتری بین فاعل و مفعول در یک رابطه عشقی-جنسی وجود ندارد.
در سرزمینی که زیباترین نمونهی عشق بین دو همجنس (مولانا و شمس) از آن برخاسته و شاهدبازی غزلسرایان آن (سعدی) زبانزد جهان است، بهترین نویسنده مدرن آن (هدایت) و بهترین هنرمند مدرن آن (بهمن محصص) همجنسگراست، خوانشهای ابتر همچون خوانشهای متعصبانه از قوم لوط و همچنین صحبتهای آقای افخمی نشان از عقبماندگی ما و روشنفکران ما در شروع بحث عمومی دربارهی همجنسگرایی است. اظهارات این چنینی همچنین مجال گفتوگوی لازم برای بحث دربارهی نحوهی مبارزه با آزار و اذیت جنسی خصوصا آزار و اذیت جنسی کودکان را مسدود میکند.
صحبتهای آقای افخمی در کوتاهمدت شاید به ضرر جامعهی همجنسگرای ایرانی باشد اما در طولانیمدت پیروز جدال ناجوانمردانه اکثریت همجنسگراستیز بر اقلیتی که گناهش این است که میخواهد خودش باشد، پیروز این میدان بیشک حق بر باطل خواهد بود.
– نویسندهی این یادداشت، سعید کمالی دهقان، آشکارا همجنسگراست و با دوستپسرش سباستین در لندن زندگی میکند.